119- اولین قدم ها

سکوتش توی اتاق طولانی شد. معمولاً بعدش بایستی منتظر یک فاجعه بود، اما این مرتبه - در کنار زلزله رخ داده - با این عروسک های جالب مواجه شدم :


فکرش بسیار جالب بود. سعی داشته عروسک هایی درست کنه که مثل دستکش به دست برن، و بتونه با تکون دادن کف دست، سر اون ها رو بجنبونه. با کاغذ آ-4 استوانه هایی درست کرده و براشون صورت کشیده.

بعد ازم پارچه خواست. براش سوزن نخ کردم. خودش برای عروسکش لباس دوخت

فقط توی محاسباتش یک اشتباه کرده بود، و اون هم این بود که دستش داخل لوله کاغذی نمی رفت! این عکس بزرگترین شونه. که تونست دستش رو داخلش ببره.


خسته نباشی دخترکم. عروسک هایی که ساختی خیلی قشنگن.


سین، مامانِ شین

118- انگشتی ها

پاپت های انگشتی مون رو یادتونه ؟


برای بخاطر سپردن بخشی از شعر "الفبا" دچار مشکل بودیم.

Elle ... Emme .... Enne ... Ennie ... O

سعی کردم کمکش کنم. براش انگشتی درست کردم و روی هر انگشت یک حرف رو چسبوندم.


با چند بار مرور، و صد البته ساعتی مسخره بازی، این بخش رو بخاطر سپرد.

فکر می کنم کاربردهای متنوعی داشته باشه. شاید بشه ازش برای یادگیری حروف و اعداد استفاده کرد.

شاید مثلاً بشه ازش برای نشون دادن تفاوت اعداد شش و نه انگلیسی - که معمولاً بچه ها جابجا می نویسن- بهره برد. شاید بشه در درس علوم، مثلاً نشون دادن سمبل های حواس پنجگانه، و اجرای یک نمایش کوچولو بکارشون برد.

اگه ایده دیگه ای به ذهن تون می رسه برام بنویسین.



سین، مامانِ شین

117- شربت سحر آمیز عشق

خسته از پیاده روی طولانی، تشنه و تفدیده، به خونه برگشتم. وقتی در رو باز کردم، با خونه ای مواجه شدم که انگار بمب درش منفجر شده باشه. و صد البته، بین همه خرت و پرت هایی که روی میز پراکنده بود، یک لیوان نوشیدنی نظرم رو جلب کرد :


برام آیس تی درست کرده بود. با انگور، هویج، و سس پنیر چدار (!) تزئینش کرده بود. سس رو با مهارت به لبه لیوان مالیده بود. چه کار سختی بوده براش!

فکر نمی کنم دیدن هیچ اثر هنری می تونست چنین الهام و انگیزه ای در من ایجاد کنه دخترم. ممنون عزیزم.



سین، مامانِ شین