دارم می رم به تهران، دارم می رم به تهران

ای بابا

یادم رفت بگم

ما داریم می ریم ایران

تا مدتی بساط آموزش تعطیل

فقط قراره خوش بگذره

تا زود...

سین، مامان شین

94- نشنال جئوگرافیک

دیروز که داشتم برای وبلاگ بریم بازی پست جدید می نوشتم، یادم اومد که لینک مجله وزین و معرکه Nationall Geographic for kids رو توی وبلاگ ثبت نکرده ام.

مجله نشنال جئوگرافیک یکی از مجلات محبوب منه. شاید بشه گفت که یکی از دلایل عشق من به سفر و دیدن طبیعت سرزمین های مختلف، تاثیری باشه که در نوجوانی از عکس های زیبای این مجله گرفتم. هیچ می دونستین یکی از بنیان گذاران این مجله محبوب، کسی نیست جز کاشف فروتن تلفن، "الکساندر گراهام بل" ؟

مجله زرد* دوست داشتنی رو می خریدم که چشمم افتاد به نسخه کودکانه ش. و طبق معمول کلی صلوات فرستادم بر جریان آزاد اطلاعات در کشورمون. البته باید اعتراف کنم که برای شین خیلی جالب نبود، اما تصور می کنم برای بچه های سال های پایانی دبستان و دوره راهنمایی خیلی جذاب باشه.

اگه سری به میدون انقلاب زدید، توی ضلع شمال غربی میدون به سمت آزادی، دکه ای هست که معمولا نسخه های جدید نشنال جئوگرافیک رو داره. خدا رو چه دیدید، شاید نسخه کودکانش رو هم داشت.

اما اگر نداشت، به وب سایتش که می شه سر زد؟

سین، مامان شین

* این "زرد" با اون "زرد" فرق می کنه ها!

93- گالری (3)

این نقاشی های شین رو ببینین :

 

  1. واضحه! درخت نارگیل و میوه هاش
  2. زنبور بر روی گل. چقدر هم که تعجب کرده!
  3. به قول خودش ، " یک موجود افسانه ای"، که داره فکر می کنه اگه اومد روی کره زمین چیکار کنه.
  4. نقاشی مجبوب من، گزارش یک سفر :
    • پرنده بزرگی با نوک قرمز، که روی تخم هایی که توی لانه ش هستند نشسته
    • سمت راست صفحه، دو تا پرنده کوچولو که دارن لانه می سازن. سوراخ های آبی و سیاه لانه ها هستن. اگر دقت کنین، می تونین خاشاکی که به نوک پرنده سمت راست هست رو ببینین.
    • یک شی زرد رنگ پائین صفحه هست. می گم :"این چیه؟"، می گه:"کاسا* دٍ زنبور"!!!
    • کنار کندوی زنبور، ماری که حین عبور از کنار کندو به عسل آغشته شده و زنبورهایی که دارن از کندو دفاع می کنن.
    • پائین ماره چند تا سنگ آبی هست
    • بالای صفحه سمت راست چند تا ستاره
    • و در آخر، شاهکار شین، ابرهای بالای صفحه هستن. صورتی و نارنجی و زرد و آبی. عشق کردم وقتی دیدم که رنگ ابرها رو این شکلی دیده.
  5. طبق معمول، نقشه! اگر در آینده دزد دریایی شد بدونین چرا.
  6. مادر و پسری که دارن به خانه می رن و... پرنده ای که تصمیم می گیره که در همون لحظه قضای حاجت کنه. ( توی روایتی می گفت که اون سنگه، فکر کنم از دار و دسته ابابیله ).کلید در دست مادر و آنتن بالای ساختمون رو خیلی دوست دارم.
  7. اگه فهمیدین چیه به من هم بگین.
  8. دیسکو آقا، دیسکو! دیگه توضیح نمی دم! اون گیتار برقی رو دارین که؟ موهای خواننده رو چی؟ 
  9. و شعبده باز. بچه ام دچار این توهمه که اگه جهت حرکت تابوت نصف شده رو با فلش نمایش نده، مخاطب ممکنه گمراه بشه!

بچه، من عاشق نقاشی هاتم!

سین، مامان شین

* Casa به زبان اسپنیش یعنی "خانه". "کاسا بلانکا" رو که یادتون هست؟ همون.

92- گردن بند

کش نازک نامرئی - به قطر یک نخ- برای کاری خریده بودم. از من کمی کش گرفت و برد و بعد از یک ساعت و بیست دقیقه این اثر هنری رو خلق کرد. می دونین، فکر کنم بایستی به توانایی هاش ایمان بیارم، من واقعاْ باور نمی کردم بتونه تمام این مونجوق های ریز رو دونه دونه از اون کش نایلونی رد کنه.

سین، مامان شین

91- حمله ...

Art Attack، برنامه معرکه کانال "دیزنی" رو از دست ندین. ایده های معرکه ای به آدم می ده. من به شخصه عاشق اون بخشی هستم که نیل با استفاده از وسایل عجیب و غریب، تصاویری می سازه که فقط از ارتفاع بیست متری معلوم می شه که چی هستن.

سین، مامان شین

 

90- نصیحت مادرانه (4)

عزیزکم

تو نمی تونی همه رو از خودت راضی نگه داری. کار بی فایده ایه. تلاش می کنی و سردرگمی حاصل شه. نمی شه که همه جامعه دور و برت کارهای تو رو تائید کنن که. ولش کن. بذار "اون دختره که روبان آبی به موهاش می بنده" با اخم نگاهت کنه. مشکلی نیست.

سین، مامان شین

89- یا ایها الذین آمنو...

لوبیا بکارید آقا، لوبیا بکارید... از "لوبیا کثیر کاران" باشید...

براستی که کاشتن لوبیا دردسرهای آموزش علوم- گرایش گیاه شناسی - را می شوید.

 

سین، مامان شین (ع)

88- محض خنده

هیروگلیفی که مشاهده می کنین، داستانیه که شین دو سه ماه پیش، در بهبوهه سفری نوشته بود و من گم کرده بودمش. دیروز تصادفاْ ته چمدانی پیدا شد. اصل داستان از یاد هر دومون رفته، اما یادمه که راجع به غذا، سوزن، لانه پرنده و مار بود.  می تونین از روی علائم این کلمات رو پیدا کنین ؟

سین، مامان شین

87- نصیحت مادرانه (3)

دخترم

شکلات تلخ... اصلا دور و برش نرو. هنوز ندیدم کلینیکی رو که بتونه این اعتیاد رو درمان کنه.

 

سین، مامان شین

86- توجیه کیفی طرح، یا چگونه قورباغه را ارزیابی کنیم.

برای شین، یا بهتره بگم برای دل خودم، یک تکه یولونیت بزرگ به دیوار زده ام و نقاشی هایی که خیلی دوست دارم رو به اون می چسبونم. سعی می کنم کارهایی رو که متفاوت هستن انتخاب کنم. این شکلی مجبور نیستم که مستقیماْ بهش بگم که از کشیدن بی پایان تصویر خونه ای که بالاش ابره و خورشید، و درخت و چمن و گل هم اطرافشه چیزی عایدش نمی شه.

با حرارت، و با قیافه خیلی جدی داره سعی می کنه من رو قانع کنه که این کاردستی - به زعم خودش - شایسته چسبیده شدن روی بورده :

- ببین مامان بایستی بین این دو تا یکی رو انتخاب کنی. این قورباغه دختره و این یکی پسر...

- ( درحالیکه خوشحالم که سوتی نداده ام و خودش گفته که این اشکال غریب در واقع غوک هستن ) م م م م م... باید فکر کنم. خوب این دختره مال من. عجب گردنبند خوشگلی هم داره...

- نه مامان. این گردنبند نیست. این دامنه. اینم یه گیتار برقیه که این پسره گرفته دستش و داره می زنه. باید ببخشی... نتونستم دوتایی رو عین هم دربیارم.

 

قیافه جدیش من رو یاد خودم می ندازه. وقتی که دارم طرحی رو توجیه می کنم.

سین، مامان شین