12- هجدهم آوریل 2008

همه چیز از یک لوله خالی دستمال توالت شروع شد.

-          مامان این به درد این می خوره که لیوانش کنیم

-          نه به نظرم بهتره تهش یه چیزی بچسبونیم بعد بکنیمش جا مدادی، مامان من فکر کنم ما یه جامدادی لازم داریم اصلا !

-          نه نه... فکر کنم بهتره باهاش یه پروانه درست کنیم. آره پروانه بهتره

ایده پروانه ایده خودش نبود. یک برنامه هفتگی براش درست کردم که توی اون برای نشون دادن "کاردستی " از این تصویر استفاده کردم.

 بلافاصله شروع کرد به رنگ کردن لوله. تا لوله خشک بشه شروع کرد به خورد کردن کاموا ها.

       

می پرسم : شین ، چرا انقدر ریز می بری ؟

می گه : این پروانه هه سیستمش این شکلیه که شاخک هاش و پاهاش ریزن !!!

 سیستم پروانه پیچیده تر می شود !!!

 

از خورد کردن کاموا ها که فارغ شد ، شروع کرد به نق زدن که : بال ش رو با چی درست کنیم ؟

بهش گفتم دور و برش رو خوب نگاه کنه و تصمیم بگیره. بعد از کلی فکر کردن، به این نتیجه رسید که دو تا تکه مقوای نسبتا نازک که توی اتاق افتاده به درد می خوره. توی این شکل می بینین که اول چند تا نمونه "بال" پروانه کشیده. "مامان بیا انتخاب کن ، بال آدمی ، بال پروانه ای ، بال ستاره ای یا ماهی، شایدم قلبی !"

 

فکر کردم چون احتمالا خودش می خواد مقوا رو ببره ، بهتره که بال قلبی رو انتخاب کنم. الان پشیمونم. شاید اگه می ذاشتم یکی دیگه از بال ها رو انتخاب کنه بهتر بود. بلافاصله دو تا قلب بزرگ روی مقوا کشید و نمی دونین با چه فلاکتی برید. وسط بریدن اولین قلب دیگه انگشت هاش درد گرفته بود و خسته شده بود. نمی تونست مقوای بزرگ رو درست ببره. داشت از درست کردن کار منصرف می شد که به این نتیجه رسیدم که مداخله کنم. براش مقوا رو دو تکه کردم و مقداری از مقوای اضافی رو بریدم که بتونه دور قلب رو ببره. کلی کیف کرد و قلب بعدی رو به همین روش ، یعنی تکه کردن مقوا و بریدن دور الگو و بعد تمیز کاری برید بدون اینکه کمک بگیره.

 

رنگ کردن قلب ها داستانی شد. رفتم و دیدم که مشغول ترکیب رنگ هاست. حالا چه رنگ هایی رو ترکیب کرد بماند. از ترکیب کلیه رنگ های موجود ، یک رنگ سبز به دست آورد که توی شکل می بینید که بال ها رو با اون رنگ کرد.

 این هم از نتیجه کار :

 خیلی دوست داره موقع درست کردن کاردستی کنارش باشم و باهم کاردستی درست کنیم. من به هر شعبده ای که شده از این کار در می رم چون مطمئنم که اگر بخوام کنارش بنشینم و کار کنم، ایده های خودش رو به کار نمی بره و مدام از من می خواد که همه کارها رو انجام بدم. به بهانه های مختلف از کارگاه کوچیکش می زنم بیرون تا خودش به کارش ادامه بده. و هر بار هم به زور نق و نوق من رو به اتاق می کشونه و مجبورم می کنه توی برخی از مراحل همراهی ش کنم. گاهی اوقات اگه به حرف ش اهمیت ندم، کاملا از ادامه کار منصرف می شه. طبیعیه که نتیجه ای که از کار من حاصل می شه تمیز تر و کاربردی تره . من هم بودم ترجیح می دادم که یک کاردستی شیک و تمیز از اتاق بیرون بیاد. این کار آخرش رو خیلی دوست دارم چون خیلی کم توی انجامش دخالت کردم و بیشتر خودش سرگرم ش بود. خلاصه اینه که داستانی داریم با برنامه کاردستی دخترک.

 *-----------------------------------------------------------------------------------------

این موجود عزیزی که اینجا می بینین حاصل پیاده روی امروزمونه. به اصرار شین خریدمش . حتی نمی دونم اسم ش چیه. شین رسماْ عاشق ش شده. ذهن خبیث من هم بلافاصله به این نتیجه رسید که برنامه کاردستی دفعه بعد رو به تزئین گلدون مورد علاقه ش اختصاص بدیم !!!!

 

 

پ.ن : امروز ، طی مدت یک ساعت سه تا از غنچه های گل شین باز شدند. ذوق دخترک از دیدن "Baby های گل" ش قابل توصیف نیست. فکر کنم موضوع درس علوم جلسه آینده تیار شد !!!

 

سین ، مامان شین

11- شانزدهم آوریل 2008

دیروز از شین خواستم که نقاشی بکشه. به خواست من و علی رغم میلش ( چرا ؟ نمی دونم ) به سراغ پاستل ها رفت. اولین نقاشی – طبق معمول – نقاشی یک منظره بود.

 

بهش گفتم که نقاشی هاش دارن تکراری می شن و بهتره که یک نقاشی جدید بکشه. با بدجنسی یک خط منحنی کشید ، از اون دست خط ها که برای کشیدن کوه بکار می بره. بعد کاغذ رو به من نشون داد و گفت : اگه گفتی این چیه ؟ می دونستم که می خواد وانمود کنه که داره کوه می کشه ، که بعد من دوباره ازش بخوام که از کشیدن کوه و خونه و درخت دست بکشه و یک موضوع جدید انتخاب کنه...

این اولین تلاشش بود.

به محض اینکه این شکل رو کشید از عقب نگاهش کرد و گفت : نه نشد. شکل بعدی رو کشید و به نظرش به "شتر" شبیه تر اومد.

 

·         ----------------------

این روز ها به شدت مشغول تمرین زبان هستیم. برای ثبت نام در مدرسه باید بتونه کمی حرف بزنه. من از این فرصت نهایت سوء استفاده (!) رو می کنم و با یک تیر چند نشون رو هدف می گیرم.

مثلا اشکال هندسی رو به رنگ های مختلف می کشم و ازش می خوام که به تفکیک رنگ بشماره :

ترس تری آنگولو  دو آماریا !!

اوچو کوادرودو  دو برده !!

دیز سیرکولا دو آزول !!!

علاقه ای به یادگیری اسپنیش نشون نمی ده. هر چند می دونم که تمام وجودش شده " گوش " و بعضی وقت ها با بکار بردن کلماتی که انتظار نداریم غافل گیرمون می کنه ، اما بعضی وقت ها به شدت خسته می شم از تلاش برای متمرکز کردنش روی کار. معلمش قدری عجله داره که سریع تر یاد بگیره و من هرچه بیشتر تلاش می کنم که بنشونمش و ازش میخوام که کلمات رو بخاطر بسپاره ، کمتر نتیجه می گیرم. جمعه باید به مدرسه ببرمش برای ارزیابی. دعا کنین قبولش کنن.

·         ---------------------

دخترکم داره کمک حالم می شه !! مهمون داشتیم. با عجله بلند شده و می گه : من باید برای عمو ژله درست کنم. ازم خواست که براش آب رو بجوشونم و کمی میوه تکه کنم و من هم اطاعت کردم. بقیه کارها رو خودش انجام داده. این هم ژله " چشم چشم دو ابرو " برای عمویی که زبان فارسی نمی فهمه !!!

 

سین ، مامان شین

10- شین و لوحه ها

هدف من از گنجاندن برنامه "لوحه نویسی" در کار روزانه شین ، یاد دادن نحوه صحیح در دست گرفتن مداد ، و تقویت مهارت نوشتن بود. به شکلی که شین برای نوشتن در آینده کمتر دچار مشکل باشه. ( مامان کلاس اولی عزیز ، یک بخش از ذهنم رو نگرانی تو برای دست خط کلاس اولی پر کرده) .

 از قدیم گفتند که "کار نیکو کردن از پر کردن است" !

با این فکر بود که تصمیم گرفتم شروع لوحه نویسی رو با خطوط راست ، در جهت های مختلف شروع کنم. بعد از اینکه حس کنم مهارت کافی در کشیدن خطوط مستقیم پیدا کرده ، تصمیم دارم به سراغ خطوط منحنی برم.

برای طراحی سرمشق ها از حروف فارسی ایده گرفتم. چون به نظرم اگر کسی بتونه حروف فارسی مثل ن یا ح رو خوش خط بنویسه ، طبعاً مشکلی برای نوشتن حروفی مثل b یا c نخواهد داشت.

در طی هفته گذشته شین هفت صفحه و نیم لوحه نوشته ! ( یک رکورد خوبه !! ) برای نوشتن لوحه بیشتر از سایر فعالیت ها علاقه نشون می ده و فکر می کنم دلیلش استیکر هایی باشه که بعد از نوشتن هر صفحه بهش جایزه می دم.

برای نوشتن لوحه ها کمی به راهنمایی احتیاج دارم. به خاطر دارم که زمانی که من لوحه می نوشتم (!) دو کار ممنوع بود :

1-      استفاده از مداد با نوک تیز

2-      استفاده از پاک کن

این باعث می شد که صفحات لوحه من تمیز نباشن. مدادی که نوک پهن داشته باشه مقداری براده کربن به اطراف پخش می کنه وتلاش بچه برای نگه داشتن صفحه و مالیدن دستش به قسمت های مختلف ، روی صفحه لکه های سیاهی به جا می گذاره. خط خوردن دست هم بعضی اوقات باعث از بین رفتن نظم بصری می شه . تجربه کردم که نوشتن با مداد نوک تیز هر چند که تمیز تر و لذت بخش تره ، اما باعث سوراخ شدن کاغذ در تلاش های همیشگی شین برای تمرکز در کشیدن خطوط می شه. اما فلسفه استفاده نکردن از پاک کن رو هنوز نمی دونم.

من به شین اجازه دادم که از پاک کن استفاده کنه. برخی اوقات بعد از اتمام یک صفحه خودش دور اشکالی که به نظرش خوب نیستن خط می کشه و بعد پاک و تصحیح شون می کنه.

توی این عکس می شه دید که شین توی کشیدن خط مورب از چپ به راست کمی مشکل داره. تصور می کنم توی کشیدن خطوط از بالا به پائین  ( چه مستقیم چه مورب ) تسلط بیشتری داره.

این هم دلیلش :

این صفحه رو با اشتیاق از من گرفت که بنویسه ، اما تقریبا نیم ساعت طول کشید تا تمامش کنه. توی یک خط ، خارج از الگویی که براش کشیده بودم نوشته بود و بعد به این نتیجه رسیده بود که اشتباه کرده، پاک و درستش کرده بود :

هر چه کاری رو طولانی تر انجام می ده ، کمتر دقت می کنه .

 اینجا تصمیم گرفته بود که برای سطر ها ردیف بگذاره ، و بعد که ازش خواستم توی صفحه لوحه چیز دیگه ای ننویسه ، کنار سطر ها توی صفحه بغل این کار رو انجام داد :

کنار این صفحه شماره ها رو ببینین ، هنوز قرینه می نویسه و من هم بهش تذکر نمی دم. گذاشتم خودش ملتفت بشه !!

اینجا خودش دور کارهایی که به نظرش خوب نیومده خط کشیده :

خیلی خوشحال می شم اگه تجربه دارین در زمینه لوحه نویسی ، راهنماییم کنین.

 

سین ، مامان شین

9- با فرزندان

با تشکر فراوان از مامان بچه گربه ها ، که کتاب های "من و داداشم" رو به من معرفی کرد، برنامه کتابخوانی هفته گذشته به مرور مجدد کتاب های فوق گذشت. بد ندیدم که اینجا معرفی شون کنم.

مجموعه "من و داداشم" شامل چند داستان خیلی سرگرم کننده راجع به دختر کوچولویی به نام "گودون"ه که به تازگی صاحب برادری به نام "گاستون" شده. داستان از زبان گودونه و برای شین خیلی جذابه که دخترکی به سن و سال خودش از احساساتش و وضعیتی که درش قرار داره می گه. این مجموعه کلا دید شین رو نسبت به بچه های کوچکتر از خودش عوض کرده. تصویر گری کتاب عالیه و یکی از دلایل مهمی که باعث جلب شین شده همینه.

اصولا از محصولات "با فرزندان" راضی هستم. وقتی توی وب سایت شون گشت و گذار می کردم دیدم تعداد زیادی از کتاب ها و اسباب بازی های مورد علاقه شین توی این مجموعه تهیه شده. براشون آرزوی موفقیت می کنم.

امروز برنامه داستان گویی داریم. امروز دو تا دختر کوچولو رو کاراکتر اصلی داستان کردم و می خوام ببینم که ذهن شین چه قصه ای برای این دو تا کاراکتر می سازه. تصمیم دارم بهش پیشنهاد کنم که داستان رو مصور کنه. اگه برنامه خوب پیش رفت ، حتما شرحش رو توی یک پست دیگه قرار می دم.

 

سین ، مامان شین

8- قورباغه بیچاره!

برای آموزش علوم و ریاضی ، تا دلتون بخواد مطلب توی ذهنم هست. اما وقتی پای سلیقه و این حرف ها به میون می آد، من یکی از ایده تهی می شم !!! خدا بیامرزه پدر و مادر تخم مرغ و سیب زمینی رو ، که فعلا تا چند جلسه شرط اولیه رو تامین می کنن !!! آموزش آشپزی این هفته رو اختصاص دادم به درست کردن خاگینه به روش "قورباغه در سوراخ". اوق که از اسمش هم حالم دگرگون می شه !!!

شین مدت زیادی بود که هوس کرده بود تخم مرغ بشکنه. هر بار که می خواستم غذایی درست کنم ، با اصرار یا به قول خودش "عاجزانه " می خواست که بذارم تخم مرغ ها رو اون بشکنه ، من هم که بد ذات ، بهش قول می دادم که توی درس آشپزی بهش اجازه می دم هر غلطی که می خواد بکنه. خوب البته برای خوروندن تخم مرغ به بچه ای که از خوردنش فراریه ، چه کاری بهتر از اینکه بذارین خودش تخم مرغ رو بپزه !!!

اول که کلی براش توضیح دادم که " اسمش اینه ! تو قورباغه نمی پزی !!! "

بعد هم ...

اجازه نمی داد درست از کارش عکس بگیرم. همین ها رو دارم فعلا :

در حال قالب زدن نان :

 

در حال شکستن تخم مرغ ، " مامان ! دارم درست می شکونم ؟؟"

 

شکر رو با تردید به تخم مرغ اضافه می کنه ، و موقع هم زدن تا می تونه ابراز تنفر می کنه از تخم مرغ خام :

 

 

و تزئین ظرف :

 

سعی می کنم براش توضیح بدم که تزئین غذا به اندازه طعمش مهمه ، اما گوش نمی ده و کار خودش رو انجام می ده. هر چی فکر می کنم یادم نمی آد که زبون پنج سالگیم چه جوری بوده. سعی می کنم به زبون خودش حرف بزنم ، اما باز هم براش جالب نیست.نهایتا اعلام می کنه که : " هیچ کس نباید به زیبائیش بنازه !! " یه چیزی تو مایه های " دیگه حرف نزن می خوام به کارم برسم "

مودبانه ش البته !!!

 

سین ، مامان شین

نهم آوریل ۲۰۰۸

 

7- تلاش برای خواندن و نوشتن

برای آموزش زبان فارسی ، روی دو قسمت برنامه ریزی کرده ام. آموزش خواندن ، آموزش نوشتن. برای خواندن فعلا از بن بن بن   استفاده می کنم. ( ببخشید لینک بهتری پیدا نکردم)

شین به  " بَن بٍن بُن " به شکل یک بازی نگاه می کنه و این بهترین راه یاد دادن هر مطلبی به اونه. این بازی شامل یک سری کارته که شکل اشیاء رو روش چاپ کردن و اسامی اون ها رو زیر هر تصویر نوشتن. کودک باید این کارت ها رو نگاه کنه و با تطابق شکل و اسم ، اون ها رو بخاطر بسپاره. کارت های بزرگتری هستن که شکل ها رو بدون اسم یا اسم ها رو بدون شکل دارن و کودک باید سعی کنه اون ها رو پر کنه. شین قبلا با این بازی چند کلمه یاد گرفته بود ، البته کتابی هم داشت که متاسفانه الان همراهمون نیست و اون هم به همین روش کلمات رو یاد بچه ها می داد.

در اولین جلسه ای که برنامه آموزش فارسی داشتیم ، کلماتی رو که قبلا بلد بود مرور کردیم. چند تایی رو فراموش کرده بود که دوباره یادآوری شد.

برای نوشتن از لوحه ها شروع کردم. هر چه گشتم نتونستم مطلب مفیدی که بتونه راهنماییم کنه از کجا شروع کنم ، پیدا و استفاده کنم. این بود که به روش قدیم آموزش نوشتن فارسی ، که همون لوحه نویسی باشه اکتفا کردم.

این تصویر اولین لوحه ایه که شین نوشته. همونطوری که در تصویر می بینین سه سطر اول رو با حوصله و هیجان کشید و بعد سطرهای بعدی رو گند زد.سطرهای آخر رو که براش نقطه چین نکرده بودم متاسفانه نتونست اندازه ها رو تشخیص بده. هر کاری کردم آروم نمی گرفت که براش توضیح بدم چکار باید بکنه ، و از همه بدتر اینکه حس می کنم من نمی تونم به زبونی توضیح بدم که یک بچه پنج ساله بفهمه چکار باید بکنه

این هم صفحه دوم لوحه نویسی :

 

خط های انتها رو نگاه کنین ، شین نمی تونه مفهوم اندازه خط هایی رو که بایستی بکشه درک کنه. فعلا تصمیم گرفتم تا وقتی که بتونه این مطلب رو خودش بفهمه ( مامانش که نمی تونه بهش بفهمونه !!! ) براش خط چین بکشم و اون خط چین ها رو پر کنه. خدایا صبر عطا فرما !!!

 

سین ، مامان شین

 

 نهم آوریل ۲۰۰۸

6- نقاشی ها

نقاشی کشیدن های شین حکایتی داره. من سعی کردم ، خیلی سعی کردم که اعمال نظر نکنم. این گفته شل سیلور استاین همیشه آویزه گوشمه که می گه شانس آورده که معلمی نداشته که نقاشی رو بهش آموزش بده یا کسی که تحت تاثیر اون قرار بگیره.سعی می کنم اجازه بدم که سبک خودش رو پیدا کنه ، اما نمی دونین چه کار سختیه. خیلی سخته !!!

شین نقاشی های زیادی می کشه. یک روز در هفته رو به کار با گواش اختصاص دادم ، که هر گندی که می خواد بزنه ، بعدش ببرمش حموم. بقیه روزها رو سعی می کنم هدایتش کنم که با پاستل کار کنه. پاستل هایی که توی ایران داشت معرکه بودن. پاستل های روغنی "میلان" که ماتیکی باز می شدن و همین باعث جلب توجه بچه ها می شد. متاسفانه لینکش رو پیدا نکردم. اما اگر توی تهران باشین می تونین از "شهر کتاب" این نوع پاستل رو تهیه کنین . به شدت توصیه ش می کنم. الان پاستل های معمولی داره و کمی تمایلش به نقاشی با پاستل کم شده. بیشتر ترجیح می ده که از مداد رنگی استفاده کنه. نمی دونم به چه شعبده ای می تونم دوباره با جادوی پاستل آشناش کنم.

 

این اتود اولیه برای کشیدن یک پونی اسباب بازیه. خودش مچاله کرده بود و ریخته بودشون دور. خوشحالم که بازشون کردم و دیدمشون. من به شخصه سمت چپی رو خیلی دوست دارم. چون از زاویه متفاوتی کشیده شده و خیلی شبیه اصلشه.

نقاشی نهایی و خود پونی کذایی، سگ کوچولویی که کنار عروسکه ، توی نقاشی پشت عروسک سوار شده:

و معرفی می کنم ، گاووو (Gavooo) ، عروسک معصوم و مظلوم شین ، که خیلی هم دوستش داره. با عروسک های شین و کارکترشون در آینده بیشتر آشنا خواهید شد :

 

و نقاشی های گواش شین :

مردمی که در ساحل دریا منتظر کشتی رنگین کمان هستن تا بیاد و سوارش بشن :

و اقیانوس ، سه ستاره دریایی صورتی ، دو ماهی قرمز ، و یک اسفنج زرد که سمت راست صفحه می بینین :

 

وقتی نقاشی های شین رو با نقاشی های بچه های دوستانم - زمانی که به سن و سال الان شین بودن - مقایسه می کنم ، به نظرم کارهای شین خیلی ضعیف می آد. شاید باید خیلی صبر کنم که از این دندون روی جگر گذاشتن نتیجه خوبی به بار بیاد.

 

سین ، مامان شین

5- ویزبال

در راستای تلاش من برای پر کردن اوقات شین ، و به منظور ایجاد روحیه پرسشگری در دخترک ، سایت معزز DiscoveryKids کشف و شناسایی شد. اگر بدونین که من و دخترک چقدر حین بازی WhizzBall هیجان زده شدیم و جیغ زدیم و کیف کردیم. نه ، اصلا فکر نکنین که بازی چیزی شبیه به رانندگی در صحراست ، یک پازل خیلی جالبه که کلی فکر آدم رو به کار می اندازه.

یک صفحه شطرنجی ، یک مبدا و یک مقصد دارین. توپی از مبدا انداخته می شه و شما با ابزارهایی که شامل چند صفحه نقاله ، چند لوله ، فنر و منجنیقه ، باید این توپ رو به مقصد برسونین. مسیر های شما محدود هستن و از تمام ابزارها بایستی استفاده کنین.

قول می دم که خیلی لذت ببرین. فعلا که هر بار صفحه فوق رو باز کردیم ، فقط ویزبال بازی کردیم. بعد ها که مطالب بیشتری کشف شد حتما به اطلاعتون خواهد رسید

 نکته ای که حین انجام این بازی توجهم رو جلب کرد ، تلاش من برای این بود که شین زودتر به نتیجه برسه. دوست داشتم که نتیجه نهایی بازی رو ببینه ، برنده بشه تا هیجان بازی رو درک کنه. می دونستم که اگر بخوام براش شرح ندم که بازی به چه شکله ،  و اگر راهنماییش نکنم ، به احتمال قوی توی همون بازی اول موفق نمی شد و بازی رو کنار می گذاشت. دفعات اول راهنماییش کردم و بعضی جاها خودم بازی رو به عهده گرفتم. بعد از دو بار تلاش ، الان دیگه بازی هایی رو که رنک آسون گرفتن به راحتی انجام می ده. شما ها این کار رو نمی کنین ؟

 

سین ، مامان شین

هشتم آوریل ۲۰۰۸

4 - کیک کاغذی

برنامه جغرافیا با کمک نرم افزار هوشیار تاتی   ختم به خیر شد. چه شکلی ؟ جهت یابی رو با هم کار کردیم. توی این نرم افزار بخشی هست به نام "خونه خاله کدوم وره " . یک مبدا و یک مقصد وجود داره و مسیر به شکل بلوک هاییه که در چهار جهت اصلی قرار دارن. یک سنگ فرش از مبدا به مقصد. بچه باید تشخیص بده که کاراکتر مورد نظر باید چند قدم و در چه جهتی حرکت کنه تا به مقصد برسه. علاوه بر تعیین جهت و شمارش قدم ها ، بچه با حل گام به گام مساله هم آشنا می شه. به نظر من بازی جالبیه و فکر می کنم به راحتی می شه روی سرامیک کف خونه ، با تعیین یک مسیر مشخص این بازی رو انجام داد.

 

کار کاردستی این هفته ، بخاطر اینکه من هیچ پیش بینی براش نکرده بودم ، به کلاژ گذشت. مقداری نخود ، پوست پسته ، چند رنگ ماژیک ، چند رنگ کاغذ رنگی آماده کردم و داشتم دنبال چیزهای دیگه ای می گشتم که دیدم دخترک سخت مشغول شده و اگه نشتابم تمام خونه رو به گند کشیده. به قول خودش کیکی درست کرد که بعد هم با اصرار فراوان گذاشتش توی یخچال. تصاویر زیر ماجرا رو بهتر توضیح می دن.

 در حال بریدن کاغذ

 

 

در حال رنگ کردن نخود

 

 

 

نتیجه نهایی ، دو قالب کیک فرد اعلا ، بفرمائین !!

 

 

من انتظار داشتم که شین یک شکل مشخص مثل کله یک آدم یا مثلا یک گل با نخود ها درست کنه. اما کارش با اون چیزی که من انتظار داشتم خیلی فرق داره. کلا نمی دونم از یک بچه پنج ساله چه انتظاری باید داشته باشم. کاش یک بنچ مارکی ، چیزی ، وجود داشت که آدم کار بچه رو توی اون نمودار قرار می داد و وضعیت بچه رو می سنجید. که چی بشه ؟ که بدونه حرص بخوره و بچه رو زجر بده یا نده !!!!!!

 

سین، مامان شین

پنجم آوریل ۲۰۰۸

3- ژله

برنامه روز چهارشنبه شین به علت یک مسافرت کوتاه نیم روزه اجرا نشد. اما در راستای ادامه بحث شیرین "توصیف اشیاء" ، برنامه جذاب "آب کردن بادکنک" رو اجرا کردیم. شین از این بازی بسیار هیجان زده شده بود و کلی جیغ زد و خندید. بادکنک ها رو با آب پر می کردیم و می بستیم و تفاوت وزن بادکنکی که "باد" درونشه رو با بادکنکی که حاوی آبه رو مشاهده کردیم. از همین الان اعلام کنم که اگر تمایلی به خیس شدن تمام زندگیتون ندارین ، دور این بازی نگردین.

حین مسافرت کوتاه مون شین بادکنک های حاوی آب رو توی ماشین ترکوند ، با یک میوه جدید – چیزی شبیه سنجد ، کمی بزرگتر با درختی که فقط شاخه بود و برگی نداشت - آشنا شد که هیچ کدوممون نه اسمش رو می دونستیم و نه تونستیم بفهمیم که چیه ، اما شین برای پدرش توضیح داد که : هسته سفتی داره و خودش هم سبزه هم کوچیک ، بوی "سبزی" می ده ! انگار این درس "توصیف " خیلی در ذهنش حک شده !!

امروز برنامه های "آشپزی" و "جغرافیا" داشتیم. برنامه آشپزی به پیشنهاد خود شین به تهیه ژله گذشت. تمام مدت چشم های شین از هیجان برق می زد و الان که کنار من خوابش برده هنوز لکه های ژله روی صورتشه. تصمیم دارم برای برنامه هفته آینده آشپزی ، پوره سیب زمینی رو در نظر بگیرم. اگر تهیه یک غذای ساده رو بلدین ، ممنون می شم که به من برای تامین برنامه هفته های آتی شین ایده بدین.

این شما و این هم ژله شین پخت :

- در انتظار جوشیدن آب ، هیجان برای خالی کردن بسته

در انتظار جوشیدن آب ، هیجان برای خالی کردن محتویات بسته

- در حال در آوردن هسته های انگور

 

- در حال هم زدن ژله ، به قول خودش ، باید دم بکشه !!!


- تزئین انگورها

- ژله آماده شده ، البته بعد از حمله !!!

 

در مورد جغرافیا تصمیم دارم که مفهوم جغرافیا رو با موارد خیلی ساده بهش آموزش بدم. اول از محیط اطراف شروع می کنم و بعد بسطش می دم به مناطق دیگه. تصمیم دارم امروز ببرمش توی محوطه و یک نقشه ساده و قابل فهم از خونه ها تهیه کنم و بهش نشون بدم. اگه بتونم قبلش توی گوگل ارت تصویری تهیه کنم که محله رو نشون بده خیلی عالیه. جدی شما بودین جغرافیا رو چه شکلی حالی یک بچه پنج ساله می کردین ؟؟؟

 

 سین ، مامان شین

دوم آوریل ۲۰۰۸

2- توصیف اشیا

گرفتاری ها و صد البته وقتی که حضرت خانم شین از من می گیره ، باعث شد که نتونم در روز مورد نظر شرح کارهایی که براش انجام دادم رو اینجا بنویسم. و اما ...

برنامه روز اول آوریل شین شامل دو مبحث   علوم و نقاشی آزاد بود.

با تشکر فراوان از دست اندرکاران سایت Free World ، باید بگم درس علوم این روز رو از بخش Sciense مدرسه Kindergarten ایده گرفتم. در درس این روز سعی کردم نحوه "توصیف اشیاء" رو به شین آموزش بدم. خصوصیاتی که هر شی رو از دیگری متمایز ، یا به اون شبیه می کنه.

با هم کلی بازی کردیم و طی این بازی اشیاء مختلفی رو بررسی کردیم. بیشتر به خصوصیات فیزیکی اشیاء مثل رنگ ، جنس ، اندازه ، شکل ، وزن و بافت پرداختیم. کاربرد هر شی رو هم از دید شین بررسی کردیم که نتایج جالبی به بار آورد. کاربردهایی که شین برای یک لیوان پلاستیکی کوچک پیدا کرد این ها بودن :

·         برای خوردن آب

·         برای حمل و نقل آب مثل ریختن آب در اتو

·         به عنوان محفظه ای برای گیر انداختن حشرات

·         به عنوان قالب ژله

·         به عنوان جای مسواک و مداد

·         به عنوان یک وسیله تزئینی مثل شمعدان ( البته گفت : به شرطی که روش رو تزئین کنیم !! )

·         و از همه جالب تر ، به عنوان یک وسیله برای رقصیدن !!! توضیح داد که اگه توی این لیوان چیزهایی مثل تیله های کوچیک بریزیم و درش رو بگیریم و تکونش بدیم ، صدای خش خش جالبی می ده که می شه باهاش رقصید !!!

فکر کنم پیدا کردن کاربرد هر شی رو به عهده بچه ها بگذاریم ، نتایج جالب تری به دست می آد !! این هم تصویری از لیوان کذایی :

 لیوان

در بخش نقاشی آزاد شین دو نقاشی زیر رو کشید :

 

دایناسورها

 این نقشی از یک "تیرانازاروس"ه دندون هاش و تفاوت سایز دست ها و پاهاش رو ببینین !!! اون موجود قرمز باریکی که در سمت راست صفحه قرار داره ( و متاسفانه دیگه شین اجازه نمی ده یک عکس دیگه از این نقاشی بگیرم که بشه قشنگ دیدش ! )،  یک مارمولک قرمزه که روی یک سنگ قرمز نشسته. بالای صفحه هم یک "پترانودون" در حال پروازه. خورشید هم که در آسمان آبی داره می درخشه !

دایناسورها

 تصویر دوم ، تصور شین از "زی زی گولو "ئه . که به دنبال تماشای بخشی از سریال "داستان های تا به تا " کشیده شده.

انتخاب موضوع نقاشی رو به عهده خودش گذاشتم. نمی دونم کار درستیه یا نه. تصور می کنم بهتره که فکر خودش راهنمای کشیدن نقاشی هاش باشه. اما هر دو نقاشی رو تحت تاثیر کتب و فیلم هایی که در روزهای اخیر دیده بود کشید. به هر حال خوشحال می شم که در این زمینه راهنماییم کنین.

 

سین ، مامان شین 

اول آوریل ۲۰۰۸

1- قالب کلی برنامه های شین

اولین دغدغه من برای پر کردن اوقات فراغت شین به شکل مطلوب ، داشتن یک "برنامه" بود. چیزی که کمک کنه برای موضوعاتی که می خوام دخترک یاد بگیره مطلب کافی و آمادگی قبلی داشته باشم. این که اصلا قراره که شین "چی " یاد بگیره. وضعیت زندگی ما الان خیلی خیلی متغییره. اگر بخواهم صبر کنم تا ثبوتی برسیم که بتونه یک برنامه منظم رو تضمین کنه ، احتمالا وقت زیادی رو از دست خواهم داد. این بود که آستین ها رو بالا زدم و تصمیم گرفتم قدم اول رو بردارم. این رو فراموش نمی کنم که ممکنه قدم های بعدی نهایتا من رو به همین نقطه برگردونه... اما باز برداشتن قدم اول خیلی مهمه. در حین این پیاده روی !!! سعی می کنم به بار علمی برنامه ام هم اضافه کنم. اینه که نظرات شما خوانندگان محترم وبلاگ برام اهمیت زیادی داره. اگر صاحب نظر هستین من رو از ایده های خودتون محروم نکنین. خوشحال می شم که در این راهپیمایی همراهانی هم داشته باشم.

برنامه آموزشی شین رو به شکل "بالا به پائین " طراحی کردم. اول کلیات موضوعاتی که به نظرم بایستی یاد بگیره رو در نظر گرفتم و بعد سعی کردم که به جزئیات بیشتر بپردازم. با توجه به شرایط فعلی ، هنوز امکانات کافی برای آموزش دخترک وجود نداره و ممکنه که این برنامه دستخوش تغییرات زیادی بشه. حتی ممکنه که در روزهای بخصوصی نتونیم به این برنامه پایبند باقی بمونیم. اما سعی خودمون رو می کنیم که حتما به مطالبی که در طی یک هفته باید آموخته بشن بپردازیم.

با توجه به اینکه در حال حاضر شین بیشتر وقتش رو توی خونه می گذرونه ، من بایستی تلاش کنم که از هر موقعیتی برای آموزشش استفاده کنم. این مساله باعث می شه که نتونم برنامه مدون - مدل برنامه هایی که توی مهد کودکش داشت - براش فراهم کنم. اما به طور کلی این قالب رو توی ذهنم ریختم که در طی هفته برای این موضوعات مطلب داشته باشم :

دوشنبه : کتابخوانی ، قصه گویی ، داستان سرایی - ریاضی

سه شنبه : علوم - نقاشی

چهارشنبه : فارسی - مجسمه سازی

پنج شنبه : جغرافیا - آشپزی

جمعه : کاردستی - تماشای دو نفری کارتون و فیلم

شنبه : فعالیت های ورزشی و مهارت های بدنی - زبان

یکشنبه : باغبانی.... و استراحت مامان !

 

چند نکته باقی می مونه :

چون می خوام هوبتم کاملا پنهان بمونه ، از دوستان و اقوام عزیزی که این وبلاگ رو می خونن خواهش می کنم به اسامی افراد و مکان ها اشاره ای نکنن. متشکرم.

و ، از اونجایی که  ممکنه خیلی از خوانندگان وبلاگ براشون سوال پیش بیاد ، پیشاپیش توضیح بدم به علت زندگی در یک کشور خارجی مجبورم از تاریخ و مدل زمانبندی هفتگی میلادی استفاده کنم. این بیشتر بخاطر منطبق کردن خودم با محیطه و دلیل دیگه ای نداره. ثبت زمان پست ها رو به عهده تاریخ هجری شمسی گذاشتم که تطابق زمانی با ایران رو فراموش نکنم.

سین ، مامان شین

0- اولین پست

سلام

این وبلاگ به منظور ثبت برنامه های آموزشی دخترم - که در این وبلاگ شین نامیده می شه - و برای پویاتر کردن این برنامه ایجاد شده. امیدوارم بتونه چیزی بیش از یک روزنگار ساده باشه و در وزین تر کردن محتویات آموزشی دخترک تاثیر داشته باشه.

سین ، مامان شین